سلام گل پسرم ،
عزیز دل مامان ، خیلی وقته که باهم حرف نزدیم ، آخه می دونی مامانی خیلی سرش شلوغه دارم پایان نامه ام رو تموم می کنم مامان جون . گلم خوبی ؟ قربون شیطونیات برم که این روزا همش داری تو دل مامانی بازی می کنی . راستش رو بگو چی بازی می کنی شیطون ؟ فوتسال ، بکس ، شنا کدومش گوگولی مامان . می دونی بابایی هر روز میاد باهات حرف می زنه ؟ همیشه حالت رو می پرسه . گلم ما خیلی دوستت داریم . همه دنیای مامان و بابا تو هستی قشنگ مامان . دیگه یواش یواش وقتی مامان جون اینا برن خونه خودشون می ریم برات وسایلت رو می خریم . می خواهیم یه دنیا چیزای قشنگ قشنگ برات بخریم . چه رنگی دوست داری مامانی ؟ وقتی که اومدی به دنیا بهم بگو که کدوم رو دوست داری ؟ مشکی / قرمز ، زرد /نارنجی ، زرد / سفید / سبز .
گل مامانی داریم لحظه شماری می کنم که زودتر بیایی . زودتر بیا و دل همه مارو شاد کن گل مامانی . خیلی خیلی دوستت داریم .
می دونستی امروز اولین روز از هفتمین ماهه که توی دل مامان هستی . الهی قربونت برم .
هوراااااااااااااااااااااااااا ! مامانی موفق شد که برای گل پسرش عکس بذاره . برای مامان دست بزنییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییید .
یکشنبه 89.10.12
27.محرم.1432
02.01.2011
سلام پسر گل مامان
عزیزم حالت چطوره ببخشید که من مدتیه گرفتارم و نمی تونم بیام و باهات حرف بزنم . گل مامان پسرکم من روز 9 آبان رفتم پیش دکتر بهم گفت که قطعاً پسر هستی و می تونی بری براش همه چی بخری . قربونت برم الهی توی تلویزیون خانم دکتر دیدمت شیطون . داشتی همش وول می خوردی عسل من .
این چند وقته خیلی مشغول بودیم مامانی . همی دنبال خونه و اثاث کشی و .... تا اینکه 14 آبان رفتیم توی خونه جدید و داریم وسایل رو می چینیم . ولی دکتر به مامانی گفته که نباید کار سنگین کنم آخه برای پسمل تپل مپلت ضرر داره . الهی قربونت برم . سعی می کنم که مواظبت باشم گلکم . می دونی توی عید سال 1390 دیگه میایی تو بغل مامانی .
راستی صدای بابایی رو می شنوی هر روز میاد باهات حرف می زنه و حالت رو می پرسه . و بوست می کنه . خیلی دوست داره . زود زود هم دلش برات تنگ میشه . الهی فدات بشم گلم یه کمی که سر مامانی خلوت بشه و بتونم یه سری عکس و قصه برات جمع کنم توی وبلاگت می ذارم .
گل پسرم می خواهیم اسمت رو آرتین بذاریم . دوستش داری احتمال زیاد همین بشه اسم قشنگت .
مامان جان سعی کن هر روز تو دل مامانی تکون بخوری بزنی تا مامانی رو خوشحال کنی . فوتبال هم تمرین کن که هر وقت با بابایی فوتبال بازی کردی بابایی رو ببری . ههههه
راستی می دونی الان چند وقته که تو دل مامان هستی ؟ 20 هفته و 1 روز . قربون قدت برم کوچولوی مامانی
یکشنبه 1389.8.23
6.ذیحجه.1431
2010.10.13
گل پسرم سلام ،
مامانی دلم خیلی برات تنگ شده بود گلکم داری یواش یواش بزرگ می شیا !!!!! عزیزم کم کم تکونات داره بیشتر می شه . 11 مهر که رفتم پیش خانم دکتر بهم یه آزمایش ژنتیک داد که ببینه خدای نکرده مشکلی نباشه .منم روز 17 مهر رفتم و آزمایش دادم . و بعدش هم دوشنبه جوابش حاضر بود که بابایی روز سه شنبه رفت و جواب رو گرفت . دیروز که یکشنبه 25 مهر بود جواب آزمایش رو بردم پیش خانم دکتره تا بهم بگه که تو حالت خوبه . رفتم و بهم گفت که وضعیتت عالیه . کوچولوی مامان الهی که همیشه سلامت باشی .
شیطونکم می دونی این روزا من و بابایی خیلی مشغول بودیم داشتیم دنبال یه خونه می گشتیم که بزرگتر باشه و بتونیم وسایل نازت رو توی اون جا بدیم. حالا یه خونه خوشگل پیدا کردیم که از اون یکی بزرگتره و جای بیشتری داره . تا یک ماه دیگه می ریم اونجا .
عزیز دلم تا یکی دو ماه دیگه که مامان جون و باباجون هم جابجا شدن و کاراشون درست شد
می ریم برای شما هم وسایلت رو می خریم . می خوام برات چیزای خوشگل و قشنگ بخرم مامان جونم .
راستی ببین این اسمها رو کدومش رو دوست داری :
آرتین . آترین . آیین . آبتین . رادین
دو شنبه 1389.7.26
9.ذیقعده .1431
2010.oct.17
گلک مامان ، گل پسر مامان سلام
عزیزم صدای قلب نازنینت رو روز 11/7/89 درست در دومین سالگرد عقدمون شنیدم خیلی آهنگ قشنگی داره فدای صدای قلبت برم عزیز دلم یه آزمایش دادم که دکتر بهم بگه که انشاا... سلامت سلامت هستی . انشاا... که خوب و سالم باشی . پسر گل مامان ما خیلی منتظریم تا بیایی . عزیز دلم الان می دونی 16 هفته هست که اومدی توی دل مامان . گلم هرچی بیشتر می گذره بابایی بیشتر دوست داره همیشه باهات حرف می زنه . هر روز منتظره که بزرگتر بشی.
گل مامان دکتر احتمال داده که پسر هستی من و بابایی وهم چند تا اسم برات انتخاب کردیم .
آرمان ،
آرتین = عاقل و زیرک
یک شنبه 89.7.18
2.ذیقعده.1431
10.10.2010
مامان جان سلام ،
گل ناز من حالت چطوره ، چند وقتیه که ازت خبر ندارم . صدای قلبت رو هم نشنیدم . اخه خانم دکتر می گه که هنوز تو کوچولو هستی . ولی امیدوارم که این بار که می رم دکتر صدای نازنین قلبت رو بشنوم گلکم . دوست دارم هرچه زودتر ببینمت . راستی نمی دونم عسلم که دخملی یا پسملی ولی خدا کنه که دکتر بهم بگه .
راستی اگه بدونی یه کوچولو بزرگ شدی تو دل مامانی . بابایی هم اینقدر ذوق می کنه که حد و حساب نداره .
گل مامان امروز چهارشنبه هفتم مهره . روز یکشنبه یازدهم مهر ساعت 6 می خوام برم پیش خانم دکتر و بهش بگم که می خوام آهنگ قشنگ قلب کودک نازنینم رو بشنوم فکر کنم اینبار بشنوم اگه بدونی شب و روز ندارم برای اینکه این صدا رو بشنوم .
چهارشنبه 1389.7.7
20 شوال 1431
sep.29.2010