برید کنار آرتین کوچولو داره میاد

بهار زندگی مامان و بابا آرتین ناز نازی

برید کنار آرتین کوچولو داره میاد

بهار زندگی مامان و بابا آرتین ناز نازی

نصف راه گذشت تا به پسر گلم برسم

سلام پسر گل مامان  

 

عزیزم حالت چطوره ببخشید که من مدتیه گرفتارم و نمی تونم بیام و باهات حرف بزنم . گل مامان پسرکم من روز 9 آبان رفتم پیش دکتر بهم گفت که قطعاً پسر هستی و می تونی بری براش همه چی بخری . قربونت برم الهی توی تلویزیون خانم دکتر دیدمت شیطون . داشتی همش وول می خوردی عسل من .  

این چند وقته خیلی مشغول بودیم مامانی . همی دنبال خونه و اثاث کشی و .... تا اینکه 14 آبان رفتیم توی خونه جدید و داریم وسایل رو می چینیم . ولی دکتر به مامانی گفته که نباید کار سنگین کنم آخه برای پسمل تپل مپلت ضرر داره . الهی قربونت برم . سعی می کنم که مواظبت باشم گلکم . می دونی توی عید سال 1390 دیگه میایی تو بغل مامانی .  

راستی صدای بابایی رو می شنوی هر روز میاد باهات حرف می زنه و حالت رو می پرسه . و بوست می کنه . خیلی دوست داره . زود زود هم دلش برات تنگ میشه . الهی فدات بشم گلم یه کمی که سر مامانی خلوت بشه و بتونم یه سری عکس و قصه برات جمع کنم توی وبلاگت می ذارم .  

گل پسرم می خواهیم اسمت رو آرتین بذاریم . دوستش داری احتمال زیاد همین بشه اسم قشنگت .  

مامان جان سعی کن هر روز تو دل مامانی تکون بخوری بزنی تا مامانی رو خوشحال کنی . فوتبال هم تمرین کن که هر وقت با بابایی فوتبال بازی کردی بابایی رو ببری . ههههه   

 راستی می دونی الان چند وقته که تو دل مامان هستی ؟ 20 هفته و 1 روز . قربون قدت برم کوچولوی مامانی

  

 

 

 

یکشنبه 1389.8.23 

6.ذیحجه.1431     

2010.10.13      

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد